Tuesday 31 July 2007

زندگی خارجکی

در ادامه صحبت قبلی، این‌ها به ذهنم آمد که در نگاه اول بی‌ربط و دور از ذهن اند، ولی تاثیر زیادی دارند.

آب و هوا وقتی که داری به ضرب و زور و با هزار بدبختی پرونده می‌فرستی و منتظری ببینی کی جواب می‌دهد برایت بی‌اهمیت‌ترین مساله است. ولی این طور نیست. اصلا این طور نیست. وقتی از تهران می‌آیی یک مملکتی که ده ماه سال آسمانش مدام ابری است و آن دوماه استراحت گرما و رگ‌بار مسابقه می‌گذارند، خلقت بدجور تنگ می‌شود.

دوست کانادانشین عزیزم می‌گفت که من اگر جای شما بودم، سالی دوبار می‌رفتم ایران و برمی‌گشتم. آخر چهارپنج ساعت پرواز این حرف‌ها را دارد؟ مساله‌ی رفت و آمد به ایران اهمیتش را از سال دوم و سوم حسابی نشان می‌دهد. کسی که در استرالیا یا امریکای شمالی درس می‌خواند، سختی سفر به ایران آن‌قدر برایش زیاد می‌شود که خیلی هنر کند سالی یا دوسالی یک‌بار. این پنج‌ساعت پرواز هم در اشل اروپا برای خودش قضیه‌ایست. این‌جا با ماشین به هر سمتی حرکت کنید بعد از پنج‌ساعت یکی دوبار کشور عوض کرده‌اید.

ایرانی‌های مقیم هم برای خودشان قضیه‌ای اند. معمولا سی‌سال است که این‌جایند و خانه و زندگی و به قولی حسابی جاافتاده‌اند. بچه‌هایشان ـ که سن و سال شما اند ـ به زبان محلی حرف می‌زنند و فارسی را می‌فهمند ولی تمایل زیادی به حرف‌زدن ندارند. خانواده‌ها مهربان‌اند، به خصوص با تو که تازه از راه رسیدی و دست و پایت را گم کرده‌ای. کمک‌هایشان در مثلا پیداکردن جا و شناختن ایرانی‌های دیگر و به خصوص دعوت به یک وعده قورمه‌سبزی بعد از سه ماه دوری از غذای مامان و اسیر ماکارونی نپخته و مک‌دونالد شدن بسیار شایان ذکر است. در شهرهایی مثل هامبورگ ماجرا اصولا متفاوت است، چون وسط شهر خیابانی است که حداقل ده فروشگاه بزرگ ایرانی و افغانی دارد و نه تنها غلات و شیرینی‌جات ایرانی دارد، بلکه تمام مغازه پر است از محصولات ایرانی و همه با هم فارسی حرف می‌زنند و دوغ زمزم و شیره انگور اراک و ... می‌خرند. باقی شهر هم دست ترک‌هاست که دوست و برادر اند و می‌توان سال‌ها در هامبورگ زیست، بدون نیاز به یادگرفتن زبان آلمانی. این را گفتم برای آن دو دوست عزیز جیرونا (در اسپانیا) نشینی که اولین و برای مدتی تنها ایرانی‌های شهرشان هستند، آن هم شهری که مردم یک کلمه انگلیسی یا حتا اسپانیایی حرف نمی‌زنند.

استاد راهنمای ایرانی، پدیده‌ایست که در امریکا و کانادا بسیار مشاهده شده و در اروپا بسیار نادر است. ایده‌ای ندارم که چه‌قدر ممکن است تاثیر داشته باشد، چون معمولا دانش‌جو مشکل زبان ندارد. من که خودم اصلا ترجیح نمی‌دهم استاد یا هم‌کار ایرانی داشته باشم.

باز هم ادامه بدهیم؟

No comments: