Wednesday 14 March 2007

چارشنبه سوری



«زردی من از تو.» بیا این یک ذره زردی هم که هست مال تو. نخواستیمش. چرا دست از سر ما برنمی‌داری؟ چرا نمی‌ذاری تو لاک خودمون باشیم؟ «بریزم؟» بریز. بریز ببینیم چه‌کار می‌کنی. چی بود شعره لامصب که شراب مردافکن که زور مرد، نه، مرد زورافکن که ...، نشد که، چو آن مرد شراب زورافکن...، ولش کن اصلا. گور باباش. هیچی نه، یک کم که گرم می‌کنه. خب لامصب، کم که می‌ریزی که نمی‌گیره آدمو، می‌مونیم تو خماری. چه قدر آدم آمده. اصلا مگه چه قدر ایرانی این‌جاست که این همه‌شون این وقت شب آمدن زردی تو از من؟ چرا این مدت ما هیچ کس رو نمی‌شناختیم؟

ای ول. ضبط هم که آوردن. اگه بخواد اندی و این چرت و پرت‌ها بذاره می‌رم حالش رو می‌گیرم ها. اصلا برم اونجا ببینم چه خبره. به، علیرضا هم که آمد. حالا دیگه بساط خوندن و بزن و بکوب براه‌س. دوست دخترش رو هم که عوض کرده. پسره معلوم نیست این همه استعدادش یک هو چه طوری شکوفا شده. «بچه‌ها بیاین از رو آتیش بپریم» بریم از رو آتیش بپریم. زردی تو از من، زردی من از تو. نه شما بفرمایید. نه جان من. برای ژاکلین توضیح دادین این کار برای چیه؟ گفتین که ایرانی‌ها چرا آتیش را می‌پرستیدن؟ خوب پس، همه چیز رو می‌دونه که. «زور کی تو از مان» آره آفرین، به به.خیلی ایولا. خوب پس بفرمایید بپرید. آهنگ هم که گذاشتن «حالا لا لای لا لای» معرکه‌س. یوسف؟ یوووسف؟ یوووووووسف؟ کجایی آخه تو پسر؟ بده ساقی می باقی، چی چی رو تموم شد؟ بابا تازه سر شبه. ناجنسی نکن. آفرین پسر خوب. بریز که امشب شب عشقه. که امشب شب عشقه. آقا دیروز همچین حال این استاده رو گرفتم که باید بودی و می‌دیدی. آره بابا، فکر کرده ما از ایران اومدیم همه‌مون تروریست و شترسواریم. نه خیر. این طوراش هم نیست. تازه خودم هم می‌خوام اپلای کنم برای امریکا. این تافل لعنتی رو که بدم، دیگه همه چی حله.

آره آقا. بفرمایین از این شیرینی ها. از ایران اومده. ولی واقعا شیرینی‌های ایرانی یک چیز دیگه‌اند ها. این پدرسوخته ها هیچ چیزشون طعم و مزه نداره که، فقط قیافه. سلام خانوم. احوال شما؟ خوش می‌گذره؟ شما این‌جا درس می‌خونین؟ اه از آلمان آمدین؟ اراسموس، آها، آره می‌دونم. اونجا اوضاع چه‌طوره؟ آره دیگه، اروپا همش یه جوره. ولی خوب آلمان می‌گن خیلی بهتره.اون جا هم مردم این قدر شاد و خوش اند؟ آره دیگه غمشون چیه، البته این‌جا می‌دونین که همه‌جا هم این طور نیست. مثلا اگر برین پاریس، مردم نگاتون هم نمی‌کنن. آره. تو پاریس که اصلا نمی‌شه زندگی کرد. حالا بفرمایید از روی آتیش بپرین که یادی از سنت‌های گذشته‌مون بکنید. بفرمایید.

ـ آقا نمی‌ریم؟ کی ماشین داره؟ شما مسیرت به طرف مرکزشهر می‌خوره؟


Tuesday 13 March 2007

اگه گفتی

اگه گفتی دکلمه به فرانسه چی می‌شه؟


نمی‌دونی؟ می‌شه دکلمه. هاهاها.

Monday 12 March 2007

سفر به خیر

پرده‌ی اول ـ نقش فرعی مرد که خود منم، نشسته پشت میز، رو به مانیتور. نوشته‌ی روی صفحه: «تبریک! خرید شما با موفقیت انجام شد. ما از شما متشکریم که شرکت ما را انتخاب کردید. یک ای‌میل برای تائید خرید برای شما فرستاده خواهد شد. همچنین مشخصات بلیت الکترونیکی پرواز برایتان ارسال خواهد شد. برای اطلاعات بیش‌تر درباره فرودگاه مبدا و مقصد این‌جا را کلیک کنید.»

پرده‌ی دوم ـ نقش فرعی زن، بانو، و صدای نقش فرعی مرد، من، از تلفن. «آره، با رئیس صحبت کردم و ماجرا را گفتم و موافقت کرد. یک هفته مرخصی. بلیتم را هم که دیشب گرفتم و دیگه مشکلی نیست. ای‌میلش که آمد، برایت می‌فرستم. این هفته باید کارهام رو جلو بندازم...»

پرده‌ی سوم ـ نفش فرعی مرد، پای تلفن. صدای نوار ضبط شده «تمام خط‌های شماره‌ی مورد نظر شما اشغالند. لطفا دیرتر تماس بگیرید.»

تکرار پرده‌ی سوم، ده‌ها بار، در دو روز متوالی.

پرده‌ی چهارم و پنجم ـ صدای نفش دوم زن از تلفن «شما با شرکت ما تماس گرفته‌اید. این تلفن دقیقه‌ای اگر از سوئیس زنگ زده‌اید فلان قدر، اگر از بلژیک زنگ‌زده‌اید فلان قدر و اگر از فرانسه زنگ زده‌اید بیش‌تر از دو مقدار قبلی برای‌تان خرج دارد. من به شما گوش می‌دهم»
برایش توضیح می‌دهم که من دو هفته است بلیت خریده‌ام و چندروز دیگر پرواز است و من نه نامه و نه ای‌میلی نگرفته‌ام که کد مخصوص را بدانم (کد مخصوص یک چیزی شش رقمی است که به مسوول چک این می‌گویند و او کارت پرواز می‌دهد. در بعضی فرودگاه‌ها این یک کار را هم دست‌گاه انجام می‌دهد)
«خریدتان را تلفنی انجام داده‌اید یا اینترنتی؟»
ـ اینترنتی
«شماره‌ی کردیت کارد که باهاش پول پرداخته‌اید را بفرمایید»
ـ فلان، (شانزده رقم)
«از کجا زنگ می‌زنید؟»
ـ گرونوبل، فرانسه
«شما باید با این شماره تماس بگیرید، یادداشت کنید ...»

تکرار پرده‌ی سوم.

پرده‌ششم ـ صدای نقش دوم زن، مکمل از تلفن.( توضیح: صدا همان صداست، به خصوص که ر را مثل فرانسوی‌ها غ نمی‌گوید، و کلیشه‌ی آوایی را تکرار نمی‌کند)
«شما با شرکت ما تماس گرفته‌اید. این تلفن دقیقه‌ای اگر از سوئیس زنگ زده‌اید فلان قدر، اگر از بلژیک زنگ‌زده‌اید فلان قدر و اگر از فرانسه زنگ زده‌اید بیش‌تر از دو مقدار قبلی برای‌تان خرج دارد. من به شما گوش می‌دهم»
ـ سلام، من بلیت خریده‌ام و دنبال کد لعنتی می‌گردم. و سه چهار روز است که دارم هی زنگ می‌زنم. از فرانسه زنگ می‌زنم و بلیتم را اینترنتی خریده‌ام.
«گوش کنید، من سعی می‌کنم کمکتان کنم. لطفا نام فرودگاه مبدا را بفرمایید»
ـ گرونوبل
«نام فرودگاه سنت ژواغ است. لطفا نام فرودگاه مقصد را بفرمایید»
ـ بروکسل
«نام فرودگاه شارل غوا است، تاریخ پرواز؟»
دلم می‌خواهد تاریخ را اشتباه بگویم و بعد به‌م بگوید «متاسفم، شما به هیچ‌کدام از سوال‌ها پاسخ درست ندادید و نمی‌توانید به مرحله‌ی بعد بروید، از شرکت شما ذر این مسابقه متشکریم».
ـ شنبه، هفدهم
«بلیت به اسم چه کسی است؟»
ـ اِغ، اَ، اش، ای، اسم فامیل هم اِر، ا، اس، او، ئوو، ال ای اف اَ اغ.
«بسیار خوب. آدرستان را بفرمایید.»
ـ شماره فلان، خیابان فلان.
«من کد را به شما می‌دهم. یادداشت بفرمایید: ایزابل، امیلی، امیلی، جان، امانوئل، کبک»
ـ ؟؟؟؟ من تکرار می‌کنم، ای، ا، ا، ژ، ئو، کو، ؟
«شما ایمیلتان همین فلان است دیگر، من کد را برایتان می‌فرستم. روزتان به خیر»

پرده‌ی آخر ـ نقش اصلی زن و مرد، در کنار هم، چک این فرودگاه. نقش اصلی مرد «شما بلیت اینترنتی دارید؟ اسمتان؟» و توی بلیت‌هایی که دستش است می‌گردد و یک کدام را می‌کشد بیرون و می‌دهد به نقش اصلی زن. نقش اصلی زن «پاسپورت لطفاً» و بعد از نگاه کوتاهی، کارت پرواز را لای پاسپورت پس می‌دهد. «پرواز خوبی داشته باشید، روز به خیر»