Monday 14 September 2009

و اما ما

خب علت غیب شدن دوماهه و خاک خوردن این جا را که لابد شنیده اید، صاحب این جا داشت تز دکترا می نوشت و اسباب کشی داشتند و بعد با بانو رفتند مسافرت تقریبا یک ماهه و حالا هم برگشته اند که اصلاحات استادان را بگیرد و چک و چانه بزنند و این مثنوی تا به این جا دویست و پنجاه منی را بالاخره تمام کنند

***
داشتیم مغازه های ایرانی وست وود را نگاه می کردیم، همچنان ناباورانه، از چلوکبابی و آرایشگاه و اپیلاسیون بگیر تا طلاق محضری نقطه رسیدیم به یک کتاب فروشی، که صاحبش خوش اخلاق بود و بعد هم گفت این جا بزرگ ترین کتاب فروشی فارسی خارج از ایران است نقطه راست می گفت شاید، جای بدی نبود، یک کمی گشتیم و چندجلد کتاب ممنوعه خریدیم و ذوقمان در قسمت موسیقی اش کور شد

***
خیلی دلم می خواهد مثل حامد خاطرات ینگه دنیا بنویسم، خوبیش این است که من به عکس حامد زندگی اروپا را دوست دارم و زندگی و کار امریکا را نه، و این مدت هم تقریبا با هرکسی که دیدیم این بحث مقایسه و خوبی ها و بدی های زندگی و کار در دو سوی اطلس به راه بود।
***
فکر کنم من یکی دیگر از ایران و بهشت برینی که برپاست ننویسم، کلی خواندنی جمع کرده ام و کلی بحث فکری برای خودم راه انداختم و این مسافرت طولانی و ساعت های پرواز کلی کمکم کرد نقطه
از این شهر زیبا و ولایت چهارساله هم که برویم و دوستانمان را بگذاریم باز هم کلی وقت خالی باز می شود

***
مرکز دیزاین ریسرچ دانشگاه استنفورد به واقع کعبه آمال دانشجوها و استادان این رشته است نقطه علم زیاد در ازای کار شدید و بی رحمی تولید می شود و به نظر استاد و دانشجو از همین وضع راضی اند نقطه من به تازگی یک پیشنهاد جدی هیات علمی شدن در یکی از دانشگاههای پایتخت را رد کرده ام و حالا فکر می کنم عجب تصمیم درستی گرفته ام نقطه تازه برنامه اصلی ام این بود که بروم سراغ یک مستر فنی تر و محاسباتی تر و یک کمی سواد جدی کسب کنم که روزگار مساعد نبود، می روم مشغول کار دیگری بشوم

***
نقطه ها تقصیر بلاگر است روی فایرفاکس مک، ترکیب دیگری دم دست ندارم