روزی روزگاری
«چون چنين روزگارى فراز آيد ، فرزند ، خشم پدر را برانگيزد و از باران ، سوزش و گرمى زايد و فرومايگان سر بردارند و بزرگواران سر در لاك خود فرو برند . مردم اين روزگار ، چون گرگاناند و پادشاهانشان چون درندگان و ناتوانان طعمه آنان و بينوايان ، مردگان . راستگويى سرفرو كرده و دروغ شايع شده . دوستيها به زبان باشد و دشمنيها به دل . جمعى به گناهكاران نسبت جويند و پاكدامنى سبب شگفتى گردد و پوستين اسلام به گونهاى وارونه پوشيده شود. » نهج البلاغه
چه دور مینمود این روزگار آن وقت که کوچک بودیم و چه دهشتی در دلمان داشتیم از این روزهای مبادا। روزگار گذشت چون گذشتن ابر، و نیک دیدیم که هیچ بیش از آنها نبودیم که حرف علی را شنیدند و گوشنگرفتند، نه حتا، آنهایی که حسین را میکشتند و خیالشان نبود. آن آدمهای تعطیلی که چهارشنبه نمازجمعه خواندند، سالها علی را در خطبه نماز نفرین کردند، وآن کسی که شاهد میآورد نوادهی پیامبر است را مسموم میکردند و زندان میانداختند و میکشتند و ذرهای فکر و ملاحظه در بساطشان نبود. حالا ما هم همانهاییم، نه بیش. داستانمان بالاخره از یک جایی شروع شدهاست.
« ... يا در همين سخنراني و در اظهارنظر ديگري گفته شد: «آويني ميگفت سينما وسيله و ابزار مناسبي براي بيان مفاهيم ديني و اسلامي است» در حالي كه شايد نزديك به نيمي از نوشتههاي سينمايي آويني به توضيح اين موضوع اختصاص دارد كه سينما «ابزار» نيست و «وسيله» نيست و شأن مستقل خودش را دارد و اصلاً اگر با اين نگاه به سينما نزديك شويم موفق به بيان هيچ مفهومي نخواهيم شد، چه اسلامي و چه غير اسلامي. و همچنين در همين مجلس گفته شد: « آويني به خاطر اظهارنظرها و مقالاتاش پي در پي از طرف گروههايي مورد حمله قرار ميگرفت كه علم روشنفكري را بر دوش ميكشيدند»! خب، اين يكي ديگر رسماً جعل تاريخ است! چون در تمام آن سالها هرگز حمله مهم و قابل توجهي از طرف جريانهايي كه «علم روشنفكري را بر دوش ميكشيدند» انجام نشد و اتفاقاً درست بر عكس، كساني حمله ميكردند كه منتسب به تفكر سنتي بودند و روزنامههاي شاخص اين نوع تفكر را در اختيار داشتند... » اصل مطلب
از کورش ممنونم به خاطر لینک.
2 comments:
ممنون آقا رهي
اومدي يه بوق بزن.
مهران
از وبلاگ کوروش اومدم. یکی دو تا متنت رو خوندم. خوشم اومد ولینک دادم.
Post a Comment