روز پیروزی
من توی میدان کنکورد ایستاده بودم وقتی که باماشین خوشگل و آن همه اسکورتت داشتی به سمت کاخ الیزه میرفتی. یکی از همان سیهزار نفری بودم که میزدند و میرقصیدند و خوشحال بودند که تو بردهای. آره، تو بردهای. خودت هم که میدانستی. یادت است چندروز پیش وقتی سگولن عصبانی شدهبود و داد زدهبود اگر تو بیایی آشوب و بلوا میشود، بهش جواب دادی رئیس جمهور فرانسه که عصبانی نمیشود. بعد هم به روزنامهچیها گفتی این کار سگولن تهمت و توهین لفظی است. حالا چه اهمیت دارد؟
نظرسنجیها که نشان میداد ده درصد جلوتری. اعلام کردهبودی که شب انتخابات و فردایش هم تدارک جشن را دیدهاید. چه جشنی بود. چه جشنی.
تمام دیشب و امروز صبح نشستهام و تلهویزیون و روزنامهها را نگاه میکنم. عجب متنی خواندی برای پیروزی. ابراز دوستی و نزدیکیات به اتحادیهی اروپا و امریکا را، دوستان نیمساعت نکشیده جواب دادند. بلر که خودش تلفن زد. چی از این بهتر؟
حالا چه اهمیت دارد که یک موقعی ایران یکی از سهامدارهای اولین کارخانهی تولید سوخت هستهای فرانسه بوده؟ شما که گفتی اگر به قدرت برسی میزنی و پدرمان را در میآوری. با همهی ماجرای فعالیت هستهای و اینها هم مخالفی. این گوی و این میدان. حالا هم که ما ضعیفیم و بدهی روزگار. نشستهایم خداخدا میکنیم که دوباره هواپیمایی خودش را به برجی نزند ...
No comments:
Post a Comment