Saturday 12 May 2007

حرفی نیست

منتظر بودم شاید یکی از چند نامه‌ی قبلی را جواب بدهی، که خیالم را راحت کنم و بتوانم در جوابش ازت خواهش کنم که اگر هنوز دل و دماغ خواندن داری، اگر هنوز حوصله‌ی سروکله‌زدن با یکی از این خرت و پرت‌ها که معلوم نیست کی به‌شان گفته که نوشتن بلدند را داری، اگرهنوز مثل‌ سابق که نه، ولی یک ته‌استکانی اشتیاق برایت مانده که اشکال بگیری و یادبدهی، و هزارتا اگر دیگر، یک سری به این وب‌لاگ تازه‌رسیده بزنی و مشق‌هایم را خط بزنی.

ندادی و هیچ حرفی نیست.

5 comments:

Vahid said...

رفیق سلام
حرف‌های سخت می‌زنی و آدم نمی‌داند چه بگوید. دایم می‌بینم تازه چه نوشتی و از خواندنشان لذت می‌برم ولی خوب هنوز بی‌سوادم پس سکوت می‌کنم. ضمنا تنظیمات وبلاگت رو کمی دست‌کاری کن که بشود بدون وارد شدن در میل نظر گذاشت. شاد باشی

کاف عین said...

صبور نیستی رفیق. مرده بود این کوفتی. نمی‌توانستم توش چیزی بنویسم مگر با یک فونت کج و کوله. یک بار نوشتم و از وبلاگ تو و یک وبلاگ دیگر اسم بردم. بدشکل شد. پاکش کردم. ام‌شب دوباره هم‌آن را نوشتم. این بار درست شده بود و توانستم لینک بدهم. این‌جا را می‌خوانم. مرتب. اگر چیزی نمی‌گویم شاید چون می‌بینم خودت کاشف ای.

Sar-be-Hava said...

salaam, man taaze inaj ra kashf kardam, baa mazeh ast, ta hala kasi ra nemishnakhtam ke az Faranse weblog benevisad, baaz ham miam agar adress-e inja ra gom nakonam!

Movafagh bashid

Anonymous said...

سلام رهي خان. احوالات؟ خوشحالم از زيارت شما و دوباره نوشتنتان. سري جديد وبلاگ را نديده بودم!

Anonymous said...

دوست عزيز
هيچكس و هيچ چيز ارزش يك لحظه انتظار را هم ندارد.
رها كن بند انتظار را