وکانس
عجب تعطلیلات کشندهای شده. شهر آرام و خالی از بیشتر ساکنانش و کامپوس سوت و کور و متروک. همه رفتهاند، از استادهای بزرگ تا منشیهای معمولی. پنجهفته مرخصی قانونی خیلی به این مردم ساخته، غیر تعطیلات فراوان بین سال. من و بانو یک سفر کوتاه رفتیم و برگشتیم که از دستآوردهای آن باید به مهمانهای عزیزی که بین راه به چنگ آوردیم اشاره کرد.
این روزها هم دوباره همکار شدهایم. صبحها میآییم لابو و درس میخوانیم و کار میکنیم تا شب. کیه که قدر بداند؟
دو هفته دیگر مانده به بازگشت مردم. احساس عجیبی دارم، مثل آن وقتهایی که تابستانها دانشگاه میماندم، خالی و خلوت، انگار که تملکم به همه چیز بیشتر میشد. فکر میکنم دوباره مه همه پیدایشان شود، در عوض زندگیای که به همه چیز میبخشند این آرامش و حس مالکیت را دود هوا میکنند.
ولی اصولا خیلی ژانتی تر از این حرفهاست. نیست؟
4 comments:
kolli khoshbehaletun:)
این روزها هم دوباره همکار شدهایم.
صبحها میآییم لابو و درس میخوانیم و کار میکنیم تا شب. کیه که قدر بداند؟
سلام من قبلا این سوال را ازتون پرسیده بودم ولی شما گویا ایمیل می خواستید. چه طور می شه گرنت برای دکتری از فرانسه گرفت؟ چه اقداماتی باید انجام داد؟f_ramezani@math.iut.ac.ir
خوش به حال دوست فرانسه نشین.
آقا یا خانم رمضانی
عرض کنم که اولا اسمش بورس است، دوما این طور است که استادها پروژه هایی دارند که این بورس همراهش هست، در نتیجه باید استادی را پیدا کرد که قبول کند تو بهترین آدم دنیا برای انجام این کاری (بسیار شبیه همان توهم نسبی ای است که موقع ازدواج رخ مبدهد)و به این ترتیب شما می شوید دانشجوی دکترا.
یک بار درباره انواع بورس ها نوشته بودم، نه؟
Post a Comment