Monday 9 February 2009

موسیو لو کاندیدا

دلم می خواهد یک نامه ی بلندبالا بنویسم که که با این جمله شروع می شود: «آقای خاتمی، جسارتا عرض می کنم که آیا خوب واقف هستید که دولت را از دست آقای هاشمی تحویل نمی گیرید؟»
روی خیلی خوب سکه این است که این بار طرفداران خاتمی بیش تر از این که لبریز از شور و شوق باشند و خیال اسطوره ای را بپرورند که آمده زمین و زمان را اصلاح کند و امید سرتاپای وجودشان را بگیرد، آن مرد واقعی زمینی با کارنامه ی هشت ساله و ضعف و قوت هایش را می بینند و خطاب اولیشه شان صاف و سرراست می رود سراغ «ما چه انتظاری از شما داریم» (حاشیه سمت راست را ببینید)
می شود هم البته واقع بین و حتا بدبین بود. می شود پیش بینی کرد که تمام ارگان روزنامه نگاری کشور که الان فقط چشم بسته مدح و ثنا می کنند فردا همه با همان چشم های بسته منتقدان شلمچه ای شوند. می شود به وضوح دید که دیگر امام زمان لیست کابینه دولت و نمایندگان مجلس را امضا نمی کند. می شود مطمین بود که دیگر حمایت های محکم از بالا درکار نخواهد بود. و می شود چشم باز کرد روی وضعیت فعلی کشور از بودجه و برنامه ریزی و چشم انداز و سیاست خارجی و غیره.
آن وقت است که باید جدی تر پرسید آقای خاتمی چه کار می خواهد بکند؟
شک ندارم تصمیم نهایی بسیاری از طرفداران زبانی امروز منتظر پیدا کردن این پاسخ است.

2 comments:

دست نوشته said...

با اینکه از صمیم قلب اومندن خاتمی رو لحظه شماری می کردم ولی از همینیش می ترسم

Anonymous said...

رهی عزیز؛
خواستم برای پست "خاطره" نظر بنویسم و کامنت بگذارم از بس طولانی شد ترجیح دادم خودش را به یک پست در آنتی تز تبدیل کنم

خوشحالم می کنی اگر فرصت کنی و یک نگاهی به کامنتی که تبدیل به پست شد بیاندازی

باز هم ممنون