Thursday 23 April 2009

لو پتی نیکولا

توی شهرداری پاریس یک نمایشگاه نیکولا کوچولو برپاست. نقاشی‌های سامپه را گذاشته‌اند در قاب‌های خوش‌گل و داستان را کنارش روی دیوار نوشته‌اند و مصاحبه‌ها و گزارش‌های روزنامه‌ها از ماجراهای نیکولا کوچولو. خلاصه دل آدم آب می‌شود. ما رفتیم و دیدیم و دلمان آب شد. داشتم فکر می‌کردم چرا همچین چیزی در تهران اتفاق نمی‌افتد که شهرداری یک نمایشگاه منظم و درست و درمون از یک کاری برپا کند و خانواده‌ها با بچه‌هایشان بروند و ببینند و لذت ببرند. یعنی دنبال دلایل منفی اش می‌گشتم، این که شهرداری خودش را مسوول این جور کارها نمی‌داند، این که کدام هنرمند؟ کدام هنر که به‌ جایی برنخورد؟ کدام سوژه که هم پدرومادر و هم بچه‌ها را جذب کند؟ که رسیدیم یک جای نمایشگاه که ترجمه‌ی کتاب‌ها به زبان‌های دیگر را گذاشته‌ بودند؛ یک ردیف طولانی. و همان‌طور که می‌توانید حدث بزنید بدون ترجمه‌ی فارسی. چرا؟ چون لابد یا روی ناشر هم خبر ندارد، چون کار بدون اجازه‌ی ناشر ترجمه و چاپ شده، چون در ایران اصولا اجازه یا خدای‌نکرده موافقت صاحب اثر را برای ترجمه گرفتن معنی نمی‌دهد؟ یا نه من بدبین‌ام و همه‌ی کارها درست و حسابی انجام شده و فقط چون ایران یک مشکل کوچولو دارد و برای کپی‌رایت ارزشی قائل نیست از بازی خارج شده. از بازی‌ای که ویتنامی و ترکیه‌ای و اسرائیلی(عبری) و مجاری و بیست و خورده‌ای زبان دیگر که هیچ‌کدام داعیه تاریخ ادبیات غنی ندارند امروز بازیگر جدی چاپ و نشر اش هستند.

1 comment:

omid said...

من تمام كتاب هاي نيكولا كوچولو رو يا حداقل همه اونهايي رو كه تو ايران چاپ شده رو خوندم.ميدونم كه چقدر دل آدم آب ميشه.اين هم كه چرا شهرداري و از اين حرف ها: جوابش اينه كه يارو اصلا نميدونه ادبيات چي هست كه بخواد يه همچين چيزي راه بندازه. اون طبقه اي كه واقعا روشنفكرن معمولا توانايي برگزاري همچين چيزايي رو ندارن. خيلي ها هم اينقدر درگير مسائل روزمره شده اند كه ديگه جايي براي اين كارا براشون نميمونه.يك مدتي توي فرهنگ نامه كودكان بودم و ميديدم كه چقدر بودجشون محدوده و دست به عصا راه ميرفتن و بودجه اي نميتونستن به همچين چيزايي اختصاص بدن. از همه اينا گذشته خوش به حالت با نيكولا. قربانت.