بازگشت
من برگشتم. از ایران، از هلند، از فرانسه، از جنگ با عادت و اشتیاق نوشتن، از پیش خاطرات دوستان چندسال قبل، از خداحافظ پسرم مواظب خودت باش. زندگی دانشجویی در اروپا خیلی خوش میگذرد، باور نمیکنید؟ با یک گروه باسواد و حرفهای کار میکنی، مسافرت میروی، مقاله مینویسی، رئیس دپارتمان در راهرو میبیندت و میپرسد که بعداز ظهر فرصت داری که برای داوری پروژههای لیسانس بروی، و وقتی رفتی و بیشتر از آن که قضاوت کنی چیز ازشان یادگرفتی و کیفکردی از این جور تدریس و کارکردن، استاد دعوتت میکند به بار آرام و خلوت که با دو داور دیگر بنشینیم و گپی بزنیم.
باور نمیکنید؟ کنفرانس بعدی در اروپای شمالی است. دیروز جلسه گذاشتیم که پلان مقاله را معلوم کنیم. استاد پروژه میگوید مهم خود ارائه نیست، مهم این است که آنجا آدمهای زیادی را میبینی و میتوانی باهاشان ارتباط برقرار کنی. چرا اینقدر سخت میگیری؟ خواندن بیبیسی فارسی و روز و سایتهای دیگر را که قول داده بودی و گذاشتی کنار. راحت. چندتا وبلاگ است، دوستان سابق، که اگر صاحبش اروپا و امریکا نشین است تند و تیز پیشمیرود و اگر ایران نشین است هرازگاهی دود میکند، سرد و سیاه و غلیظ.
ایران برمیگردی؟ برای شقایق نورماندی یا عقائد نئوکانتی؟ بابا مگر دیوانه شدی. همین جا بمون. اصلا خود محسن هم داره میآد همینجا. دلت برای چی ایران تنگ میشه؟ حالا هم نخواستی نخواه ها؛ اجباری که نیست. کارت اقامتت که تموم شد میندازنت بیرون. آره، میدونم میشه برای کانادا پرونده گذاشت. حالا بگذار ببینیم چی میشه.
4 comments:
سلام
چه حال، چه احوال؟
شانس من رو باش. من تازه اومدم اینجا، گفتم یحتمل فرصت بشه همو ببینیم، حالا شما داری می ری. (تو دانشگاه کلرمونت کار می کنم). ایمیلی روی وبلاگ پیدا نکردم می شه بفرستی
m.ebrahimi AT ieee.org
فعلا
سلام
حيف كه من تازه وبلاگ شما رو پيدا كردم و انگار شما خيلي وقته كه ننوشتين
ولي چون از نوشته هاتون لذت بردم مخصوصا از اون آهنگ ميشل سقدو لازم دونستم حتي اگه كامنتها تون را نمي خونيين اين چند خط رو بنويسم.
kheili vagheii minevisin.az bloge ghabli ta be hal...neveshte hatuno pey migiram, gahi omidvaram mikone.
neveshte hatun ye sobate khas dare..., khosh be haletun. hamishe sarshar bashin.
به مریم و فراندیش
سلام
ممنون از لطف تان. مدتی ننوشتم و حالا از سرگرفتم. این نوشته ها حال و روز من است، نه بیشتر. خودم می دانم که در حوض نقاشی ام چه خبر است.
به امید دیدار
رهی
Post a Comment