این روزها
این روزهای شتابناک و درگیریهای بیفرجام نویسنده با متن و من با زندگی و پرونده گذاشتنها و نامهنگاریها و تلفنها و از همه بدتر هوای بهار گرنوبل، که ابر حاشیهی کوههاییش نگاه را برای همیشه مال خود میکند، من برده به احوال سال اول دانشجویی در این شهر. سال همهی سختیها و ماجراها و دلخوشیها و اضطرابها و تنهاییها و هزار احوال توصیفناشدنی و تکرارنشدنی دیگر. این چندسال سال آنقدر پرماجرا گذشت و این همه بچهی جدید که به دنیا آمدند و بهزودی میآیند و دوستان سابق که بیشترشان از شهر رفتهاند، انگار میکند که عمری اینجا گذراندهام. به خودم میگویم خیلی جو نگیردت، تازه بیستوهشت ساله شدهای و درسات دارد تمام میشود که بروی سراغ زندگی واقعی. نه. انگار عمری گذشته است.
این آهنگ آن روزهاست که این روزها توی گوشم میچرخد.
پینوشت ـ یک پزشک یک پیشنهاد خوب برای شنیدن و گرفتن آهنگ فرانسوی دارد، اگر دوست دارید. مطلبش در ریدر میآید ولی در سایتش نیست که لینک بدهم. جل الطبیب.
3 comments:
امیدوارم این وضعیت زودتر سپری بشه و کاروبار آقا رهی به توبیبهای فرانسوی نکشه.
;)
در فوتبالشان كه سياهپوست و عرب زياد است، اگر در كل جامعه اينطوري باشد، لابد از زبان آنها وارد زبان فرانسوي شده.
احتمال واجب آن است بنویسیم طوبیب.
فقط محض خنده.
دو نقطه دی
Post a Comment