Thursday 16 April 2009

این روزها

این روزهای شتاب‌ناک و درگیری‌های بی‌فرجام نویسنده با متن و من با زندگی و پرونده‌ گذاشتن‌ها و نامه‌نگاری‌ها و تلفن‌ها و از همه بدتر هوای بهار گرنوبل، که ابر حاشیه‌ی کوه‌هاییش نگاه را برای همیشه مال خود می‌کند، من برده به احوال سال اول دانش‌جویی در این شهر. سال همه‌ی سختی‌ها و ماجراها و دل‌خوشی‌ها و اضطراب‌ها و تنهایی‌ها و هزار احوال توصیف‌ناشدنی و تکرارنشدنی دیگر. این چندسال سال آن‌قدر پرماجرا گذشت و این همه‌ بچه‌ی جدید که به دنیا ‌آمدند و به‌زودی ‌می‌آیند و دوستان سابق که بیش‌ترشان از شهر رفته‌اند، انگار می‌کند که عمری این‌جا گذرانده‌ام. به خودم می‌گویم خیلی جو نگیردت، تازه بیست‌وهشت ساله شده‌ای و درس‌ات دارد تمام می‌شود که بروی سراغ زندگی واقعی. نه. انگار عمری گذشته است.

این آهنگ آن روزهاست که این روزها توی گوشم می‌چرخد.

پی‌نوشت ـ یک پزشک یک پیش‌نهاد خوب برای شنیدن و گرفتن آهنگ فرانسوی دارد، اگر دوست دارید. مطلبش در ریدر می‌آید ولی در سایتش نیست که لینک بدهم. جل الطبیب.

پی‌نوشت بی‌ربط ـ می‌دانستید فرانسوی‌ها به در زبان عامیانه به پزشک می‌گویند توبیب؟

3 comments:

بامدادی said...

امیدوارم این وضعیت زودتر سپری بشه و کاروبار آقا رهی به توبیب‌های فرانسوی نکشه.

;)

علي اشرفي said...

در فوتبالشان كه سياهپوست و عرب زياد است، اگر در كل جامعه اينطوري باشد، لابد از زبان آنها وارد زبان فرانسوي شده.

میرزا said...

احتمال واجب آن است بنویسیم طوبیب.
فقط محض خنده.
دو نقطه دی