دوباره کرکره را کشیدم بالا و یک کمی دکور صفحه را عوض کردم که مثلا فرقی بکند. نیشباز را نشاندم به جای قیافهی عبوس و یک آهنگ دیگر گذاشتم. زندگی همینطور است دیگر، بالا و پایین زیاد دارد. هفتهی آینده آخرین هفتهی کاریم در دانشگاه دلفت است و بعدش قرار است بلافاصله برای یک کنفرانسی بروم و تمام کردن همه کارهای تمامنشده و ارائهی آن کنفرانس کذا مانده به همین چند روز. این است که به عادت همیشه هوس کردم یکی دو کار دیگر هم اضافه کنم که دیوار این وبلاگ از بقیه دمدستتر بود.
از من چه خبر؟ کمکم شروع کردم به نوشتن تز که یک سال دیگر همین وقتها تمامش کنم. برای بعدش هیچ برنامهای ندارم؛ و ممکن است هرکاری بکنم، از اسم نوشتن در لیسانس زبانشناسی تا رفتن برای پستدکترا به یکی از موسسات تحقیقاتی وابسته به هاروارد. ولی محتملترین کار این است که بساطمان را جمع کنیم و برگردیم ایران و چندسالی در وطن مادری تا هنوز هست و ما هستیم بزییم.
ما دیگر تقریبا زنده به آن امید ایم که آرام بگیریم. آن چیزهایی که دربارهی موج و حرکات موجی شنیدهاید همه شایعه است.
3 comments:
جقدر راه.
چه خوب که باز کرکره را بالا کشیدی و می نویسی
خیلی دوست دارم نظر مردم فرانسه رو در مورد رفتار سارکوزی بدونم. اگه یک مطلب در این زمینه بنویسی خوشحال میشم.
Post a Comment